از

یک، دو حرفِ تیمور آقامحمدی

نام:
مکان: همدان, Iran

۱۳۸۴ آذر ۲۷, یکشنبه

كيفر؛ حكايت انسان معاصر

و اين كه حكايت انسان معاصر، چيزي جز اين نيست:

كيفر
Die Strafe
اشتفان لاكنر
Stephan Lackner
برگردانِ علي عبداللهي
سنگين ترين كيفري كه خدايان يوناني توانستند براي سيزيفِ عاصي در نظر بگيرند، بي هوده گي بود: تكرار ابديِ كاري اجباري در شرايطي كه امكان هر نوع پيشرفتي از او سلب شده بود. مدام سيزيف بايد تخته سنگش را از يك سربالايي تيز بالا مي برد، همين كه به نوك سربالايي مي رسيد سنگ قل مي خورد پايين و مي افتاد توي دره. او دوباره پايين مي آمد و آن را هِن و هنِ كنان بالا مي بُرد.
فقط خدايان يادشان رفته بود كه سنگ به مرور زمان سائيده مي شود. زاويه ها و تيزي هاي سنگ كه دست هاي سيزيف را خونين و مالين مي كرد، در صد ساله ي اول مجازاتش صاف و صوف شد. گوشه كناره ها و كج و كوجي هايش در پانصد سالِ بعد صاف شد، طوري كه هل دادن پر زحمتش جايش را به قل دادن ساده داد. در هزاره ي بعد، تخته سنگ ها كوچك و كوچك تر شد و راه سقوطش به طرز چشمگيري هموارتر. عاقبت ديگر به ندرت مي شد اسم آن را تخته سنگ گذاشت. چيزي بيش از يك سنگريزه از آن باقي نمانده بود.
تازگي ها فكر بكري به ذهن سيزيف رسيده: سنگريزه را توي جيبش مي گذارد، و با كارت اعتباري، قرص هاي مسكن و داروهاي آرام كننده مي برد.
حالا هر روز صبح با آسانسور به طبقه بيست و هشتم ساختمان دفترش، روي قله كيفرگاهش مي رود، و شب ها دوباره پايين مي آيد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی